هیچ چیز زیباتر از علم نیست ۴ !

بهترین گزینه برای جمع آوری و تکمیل مقالات ! ‌بخوانید و لذت ببرید .

هیچ چیز زیباتر از علم نیست ۴ !

بهترین گزینه برای جمع آوری و تکمیل مقالات ! ‌بخوانید و لذت ببرید .

الکـساندر فون هامبولـت

                          Humbolt

 

     الکـساندر فون هامبولـت را آخرین دانشور جامع در عرضه علوم طبیعی قلمداد کرده اند . او یک طبیعی دان ، گیاه شناس ، جانور شناس ، نقـشه بردار ، جامعه شناس ، مولف و هنرمند بود و در ضمن استعدادها و توانمندی های دیگری هم داشت که کمتر نمود یافته اند . تاثیر شگرف این مرد در سراسر جهان و به ویژه آمریکا بسیار مشهود و قوی است و شگـفـت آن که این تاثیر در دنیای جدید بارزتر است . یادبودهای الکـساندر فون هامبولت در کشورش انگشت شمارند که از جمله مهم ترین آن ها می توان به دانشگاه هامبولت در برلین و مقبره او در تگل اشاره کرد . در مقابل ، در جای جای آمریکای جنوبی و حتی در مناطقی که هیچ گاه پای او به آن ها نرسیده است نیز می توان الواح یادبود وی را یافت . امروزه کودکان ونزوئلایی این مرد را به عنوان کسی که تمامی گل ها و سنگ های کشورشان را نام گذاری کرده است ، می شناسـند  . و این در حالی است که سفر اکتشافی او در قاره جدید تنها پنج سال به طول انجامید .

     هامبولت طی عـمر خود شش هفته در ایالات متحده اقامت کرد و در این سفـر میهمان توماس جفـرسـن ، رئیس جمهور بود . با این حال دست کم هشت شهر کوچک در این کشور هامبولت سیتی نامیده شده اند ؛ مناطقی از سه ایالت کالیفرنیا ، آیووا و نوادا به نام اوست و خلیج کوچکی در کالیفـرنیا اسم وی را بر خود دارد هم چنین یک رشته کوه ، یک رودخانه ، یک منطقه حفاظت شده ، یک نمک زار و یک پارک ایالـتی به نام هامبولـت  خوانده می شوند .

     اکنون الکـساندر فون هامبولت از طریق کار و جذبه خود تاثیری محوناشدنی بر دو بخش شمالی و جنوبی آمریکا گذاشته است و در واقع امروز بخشی از هویت این سرزمین وابسته به اوست .

آغـاز عمر  :

      پدر الکـساندر ، سرهنگ الکساندر گئورگ فون هامبولت یکی از افسران ارتش فردریک کبیر بود که از سال 1797 میلادی بر پروسفرمانروایی کرد . او در سال 1761 در جنگ سیلیسیان زخمی شد و از آن پس وارد خدمت دربار گردید . در همین زمان بود که الکساندر گئورگ با بیوه زنی ازدواج کرد . مری سه فرزند به دنیا آورد . نخستین کودک آن ها دختری بود که در طفولیت از دنیا رفت و دو فرزند دیگر پسرانی بودند که ویلهلم ( متولد 22 ژوئن سال 1767 ) و الکساندر ( متولد 12 سپتامبر سال 1769م برابر با 23 شهریور 1148 هـ ش ) نامیده شدند .

    الکساندر ده ساله بود که پدرش فوت کرد و مادر مجبور شد تا به تنهایی وظیفه مراقبت و پرورش دو کودک را به عهده بگیرد . مری الیزابت را به عنوان زنی با احساسات محدود ، که محبت کمی نسبت به فرزندان خود ابراز می داشت ، توصیف کرده اند . با این حال وی شدیدا علاقـمند بود پسرانش از بهترین تحصیلات روز بهره مند شوند و ثروت خانواده هامبولت نیز چنین امکاناتی را برای ایشان فرام می آورد . بی تردید پایداری ویژه ای که الکساندر تا پایان عمر در راه علم نشان داد و سماجت ذاتی او ، حاصل اتکا به نفس و روی پای خود ایستادن در یک چنین محیط خانوادگی بوده است .

     در آن روزگار همه خانواده های ثروتمند برای تعلیم و تربیت فرزندان خویش از معلمان خانگی استفاده می کردند و به همین ترتیب الکساندر  و ویلهلم نیز آغاز به تحصیل کردند . برای مری الیزابت تردیدی وجود نداشت که پسرانش در آینده دو راه برای انتخاب خواهند داشت » پذیرش یک منصب نظامی یا وارد شدن به خدمت اداری . از آن جا که هر دو پسر اشتیاق زیادی به آموختن نشان می دادند ، دوره آموزشی آنان را بیش تر در جهت مطالب غیر نظامی تنظیم کردند . معلمان بسیاری از این میان بر ویلهلم و الکساندر تاثیر گذاشتند که از همه مهم تر می توان به گاتلوپ یوهان کریستیان کانت اشاره کرد . او مدیریت تربیت دو کودک را به عهده داشت و معلمانی را برای ایشان بر می گزید که اغلب از دانشوران برجسته آن مناطق محسوب می شدند .

    در واقع می توان گفت که دوره آموزشی تنظیم شده برای این منظور به شدت از محفل روشنفکری برلین به رهبری موزس مندلسون تاثیر می گرفت . این جریان فکری شاخه های مختلف علوم را تا حد زیادی متحول ساخته بود . به عقیده الکساندر تفکرات نوین موانع ذهـنی عمده ای را بر سر راه گسترش علوم وجود داشت ، از بین می برد و کانون ترویج این افکار محل گردهمایی های شهر برلین بود که در آن جا حلقه های مباحثه تشکیل می شد . در این محل مرزهای سنتی طبقات اجتماعی را نادیده می گرفتند و گروه های مختلفی از مردم در آن گرد می آمدند . تماس الکساندر با فلسفه روشنفکری عاملی شد تا در وی روحیه ای آزادیخواهانه و متمایل به برابری انسان ها شکل بگیرد – گرایشی که تا پایان عـمر با او بود . هم چنین این ارتباطات باعث شدند تا وی در مطالعات گسترده خود بیشتر به علوم طبیعی نظر داشته باشد . بدین گونه بود که الکساندر همراه با برادرش در نخستین نیمسال تحصیل دانشگاهی خود شرکت کرد . نظام آموزش عالی آلمان به دانشجویان این اجازه را می داد تا تحصیلات خود را در دانشگاه های مختلف کشور پی گیرند . هامبولت ها نخست به دانشگاه فرانکفورت رفتند که از شهرت چندانی برخوردار نبود ولی پروفسور لوفـلـر ، یکی از استادان سابق آن ها در این دانشگاه اشتغال داشت و مادر ایشان ، آن دو را به او سپرده بود . محیط فرانکفورتبرای الکساندر چندانبرانگیزاننده نبود و او سال تحصیلی را بعد را به برلین بازگشت . در این جا بود که دوستی وی با کارل لودوویگ ویلدنو آغاز شد . ویلدنو که از متخصصان علم گیاه شناسی محسوب می شد ، شوق مطالعه این رشته را در الکساندر برانگیخت و او تصمیم گرفت تا مطالعه پراکندگی گونه های گیاهی را به عنوان موضوع اصلی کار علمی خود برگزیند .

 

                             K-Alexander Von humbolt

 

     الکساندر سال بعد در دانشگاه گوتینگن ثبت نام کرد . این مکان از کهن ترین و در عین حال روز آمد ترین دانشگاه های آلمان به شمار می رفت . که برخی از مشهورترین دانشوران روزگار در آن گردهم آمده بودند . گوتینگن در زمینه علم جغرافـیا که حوزه اختصاصی الکساندر محسوب می شد ، دانشگاه پیشـرو بود .با این حال در آن جا بیش از هـمه از پروفـسور یوهـان فـردریش بلامنباخ تاثیر پذیرفـت . بلامنباخ استاد طب و جانور شناسی و از بنیان گـذاران انسان شناسی جدید بود . او هـم چنین از دوسـتان شخصی ادیب بزرگ آلمانی ، گوته محسـوب می شد . وی به ارزش بسـیار زیاد پژوهـش های مسافـرتی در حوزه علوم طبیعی پی برده بود و به همین دلیل فرصت های زیادی  را برای شرکت در سفرهای عـلمی در اختیار دانشجویان خود قـرار می داد . در زمان تحصیل در گوتینگن ، الکساندر به اجرای یک سـفـر تحقـیقـاتی انفـرادی پرداخت و سپس درباره این پژوهـش که به مناطق نزدیک به گوتنگن ، آنگـل و لـیـنـتـزان راین اختصاص داشت ، کتابی را به نگارش در آورد . او در این کتاب به بحث درباره منشا بازالـت پرداخته است و در کنار آن رویش های گیاهی خاک های گوناگون با اجزا تشکیل دهـنده متفاوت را نیز با خم مقایسه کرده است . این گونه تحقیقات همه جانبه ، سبک غـالب کارهای الکساندر را تشکیل می داد . او هیچ گاه خود را محدود به شاخه خاصی از علوم نمی کرد و همواره علاقه مند بود تا دریافت گسترده ای از موضوع بررسی خود به دست آورد .

     الکساندر فون هامبولت سال بعد به آکادمی بوش در هامبورگ که یک کالج پولی با شهرت فـراوان در سراسر آلمان بود ، پـیـوسـت . او در این موسـسـه به آمـوخـتن زمین شـناسـی و زبان اسپانیولی پرداخت و در همین زمان ( حدود 1791 م ) برای شغل آینده خود تصمیم گرفـت . در آن زمان مدیریت معدن از رشته های مطالعاتی برجسته به شمار می رفت و پرداختن به آن علاوه بر این که باعـث آرامش خاطر مادر الکساندر که نگران آینده شغلی فرزندان خود بود ، می شد . آرزوهای شخصی الکساتدر را نیز که عـلاقه مند به کاربرد علمی دانش زمین شناسی و شناخت کانی ها بود ، برآورده می ساخت . تصمیم به پی گیری این رشته او را به آکادمی عـلوم معدنی شهر فـرایـبـورگ کشاند و باعـث شـد تا وی در این رشـته آموزش حرفـه ای بـبـیـنـد .

تدارک برای سفر :

    الکساندر به استخدام بخش معدن پروس در آمد و به زودی به سمت ناظر ارشد که بالاترین مقام ممکن پس از پست وزارت بود ، برگزیده شد . ولی با تمام این احوال ، او پس از مرگ مادرش این شغل را رها کرد و با ثروت فراوانی که به دست آورده بود ، طراحی تدارکات برای یک سفر علمی دور را آغاز کرد . او به جنا ، درسدن ، وین و سالزبورگ رفت و جمع آوری تجهیزات و انجام رایزنی های لازم برای سفر خود پرداخت . هامبولت در جنا مدت زیادی را با ادبای پرآوازه آلمانی ، گوته و شیلر که در آن زمینه ی ریخت شناسی و جغرافیا علایق مشترکی با وی داشتند ، گذراند .

                الکساندر فون هامبولت

 

 

    اردوکشی الکساندر فون هامبولت از این نظر که صرفا با انگیزه علمی و بدون هیچ هدف سیاسی انجام می شد ، در جهان غرب رویکردی کاملا نوین به شمار می رفت . این نخستین بار بود که کسی تنها و با هزینه شخصی به تدارک چنین سفری می پرداخت . الکساندر در سال 1798 در ادامه سفرهای تدارکاتی خود عازم پاریس شد . در آن جا او ضمن جمع آوری یک مجموعه گیاهی و خرید جدیدترین تجهیزات علمی با << آیمه گوجاد بونپلاد >> ، گیاه شناس فرانسوی ملاقات کرد . بونپلاند بعدها به یکی از وفادارترین دوستان وی تبدیل شد و معاونت تحقیقاتی او را به عهده گرفت . هامبولت از بونپلاد خواست تا به اردوی در حال تدارک وی پیوندد و بونپلاند هم این پیشنهاد را پذیرفت . الکساندر فون هامبولت بخش بزرگی از موفقیت های آتی سفر تحقیقاتی خود را مدیون نقش مهم این دانشمند و مرد همه فن حریف بود . او بعد ها در این باره نوشت : << من برای رضایت مطلق از همراهم ، بونپلاند دلایل فراوانی دارم . او بسیار سخت کوش و بصیر است به سرعت خود را با مردم و سنت ها وفق می دهد و خیلی خوب به زبان اسپانیایی صحبت می کند . او شجاع و ثابت قدم است و در یک کلام به عنوان یک دانش پژوه و سفر کننده از ویژگی های فوق العاده ای برخوردار است . >>   

     آن دو پساز پازیس به بارسلون رفتند و سپس در فوریه سال 1799 وارد مادرید شدند . اقامت آن ها در مادرید 5 ماه طول کشید و در این مدت به تحقیق درباره شرایط اقلیمی و پوشش گیاهی منطقه پرداختند و هم چنین نمونه هایی را جمع آوری کردند و مشاهدات دقیقی از شرایط جغرافیایی و اقلیمی محل به عمل آوردند . این دقیقا همان چیزی بود که آنان می خواستند در آمریکا انجام دهند . الکساندر از طریق رابطان فراوان خود در برلین موفق به اخذ اجاره نامه های لازم برای سفر به مستعمرات اسپانیا شد . سیاست دولت اسپانیا در آن زمان این بود که بیگانگان را از مستعمرات خود دور نگاه دارند . با این حال پادشاه اسپانیا شخصا اجازه سفر او را صادر کرد ، مشروط به آن که آن ها برای موزه های اسپانیا نیز به جمع آوری نمونه های علمی بپردازند .

    هدف الکساندر پرداختن به رشته ای خاص از میان علوم گوناگون نبود . فلسفه او که طی سا های شرکت در گردهمایی برلین شکل گرفته بود ، جستجوی رابطه میان شاخه های علمی را مبنای کار قرار می داد . وی خود در این باره هدفش را ایجاد درکی از طبیعت به عنوان یک کل و اثبات کارکرد کلی تمامی نیروهای آن عنوان کرده است .با این تفکر بود که او و بونپلاند در پنجم ژوئن سال 1799 میلادی با کشتی تندرو پیزارو رهسپار قاره آمریکا شدند و طی پنج سال به سراسر آمریکای جنوبی سفر کردند .

 

در سفر :

    آنان از این هنگام تا پایان سال 1799 در تنه ریف ، یکی از جزایر مجمع الجزایر قناری در اقیانوس اطلس و سپس به ونزوئلا اقامت داشتند . برخی از مهمترین کارهای انجام شده در این مناطق ، مطالعه نواحی اقلیمی و زمین شناختی متمایز بود . سال 1800 میلادی سالی بود که مهمترین بخش از سفر هیئت اکتشافی هامبولت به انجام رسید . آنان در این سال حوزه آبگیر اورونوکو در علیای منطقه رود آمازون و غرب فلات اکوادور را جست و جو کردند . این کاوش با دشواری های بسیار مواجه شد .و در واقع شخت ترین مرحله از سفر 5 ساله شان را به وجود آورد و در عین حال به دستاورد های بزرگی نظیر کشف سم کورار را که بومیان آمازون پیکان های مرگبار خود را بدان آغشته می ساختند ، به همراه داشت . موفقیت بعدی ابطال این عقیده گسترده و قدیمی بود که رودهای بزرگ همواره با حوزه های آبگیر طبیعی و متمایز از یکدیگر جدا می شوند .

 

                             alexander von humbolt

 

در سال 1801 هامبولت و بونپلاند به سفر در کوبا ، کلمبیا و اکوادور پرداختند . آنان هنگام اقامت در بوگاتا (کلمبیا) با حوزه سلستینو موتیس که از بزجسته ترین گیاه شناسان آمریکای جنوبی به شمار می رفت ملاقات کردند . همچنین الکساندر ، طی ملاقاتی که با نایب السلطنه کلمبیا داشت ، نقشه بسیاری از مناطق را که پیش تر هرگز از نظر جغرافیایی به ثبت نرسیده بود ند و او خود اقدام به تهیه آن ها کرده بود اهدا نمود .

 

سم کورار

کورار یا سم پیکان آمریکای جنوبی ، عصاره خام و خشک شده پوست یا ساقه برخی از گیاهان جنس استریکنوس است . واژه کورار از یک عبارت سرخ پوستی به نام ووراری یا اوراری به معنای سم گرفته شده است . سم نیزه ای که مورد استفاده قبایل مختلف بومیان قرار می گرفت ، ترکیبات متفاوتی داشت ، هر یک از آنان ، کورار را بر اساس روش های سنتی خاص قبیله خود تهیه و فرآوری می کردند . آن ها پوست جوان گیاه را می کندند و با مواد دیگری می آمیختند . سپس مخلوط حاصل را در آب می جوشاندند و عصاره خام آن را مانند رب گوجه فرنگی جدا می ساختند . تهیه و کاربرد   این سم در مناطق علیای رود آمازون (حوزه اورینوکو) و شرق فلات اکوادور انجام می گرفت . این ماده توده ای به رنگ قهوه ای مایل به سیاه ، براق و رزینی بود و به آسانی در آب سرد حل می شد .

گرچه سم کورار حاوی ترکیبات شیمیایی بسیار فراوان و گوناگونی است ولی مهم ترین ماده شیمیایی آن نوعی الکالوئید به نام توبوکورارین می باشد .

بومیان نوک پیکان های خود را به این سم فلج کننده آغشته می ستختند . پس از اصابت پیکان اثر سم بر محل اتصال اعصاب به عضلات آشکار می شد و انسان یا حیوان مجروح توانایی حرکت دادن عضلات ارادی خود را از دست می داد . این سم اثرات دیگر نظیر تاثیر بر عروق خونی و آثار هیستامینی نیز دارد .

تحقیقات مختلفی که توسط دانشمندانی چون کلود برنارد (فیزیولوژیست مشهور فرانسوی) ، کولیکه و لانگی درباره اثرات و نحوه ی عملکرد این سم انجام شد ، بعد ها به کشف مطالب مهمی درباره سازو کار انقباض عضلات و نحوه ی انتقال پیام های عصبی به اندام های حرکتی انجامید .

 

 

   در سال 1802 هامبولت برنامه صعود به دو کوه آتشفشان پیچینچا و شیمبورازو را در اکوادور با موفقیت به انجام رساند . در آن زمان عقیده بر این بود که شیمبورازو  بلندترین کوه جهان است . هر دو صعود منجر به کسب اطلاعات فراوانی درباره آتشفشان ها و کوه های آند گردید . امروز می دانیم که اگر مبنای سنجش ارتفاع قلل را از سطح دریا در نظر بگیریم ، کوه اورست در رشته کوه های هیمالیا رکوردار ارتفاع در مره زمین خواهد بود ولی اگر مبنای ارتفاع مرکز کره زمین در نظر گرفته شود ، قله شیمبورازو بلندترین نقطه بر سطح زمین است و از این نظر عقیده قدیمی هم چنان به قوت خود باقی است .  

     بقیه سال 1802 در لیما که جنوبی ترین نقطه سفر آن ها بود سپری شد .

     در اوایل سال 1803، هامبولت به بررسی جریان آب اقیانوسی موجود در امتداد غربی سواحل آمریکا پرداخت . امروز این جریان به افتخار او جریان اقیانوسی هامبولت نامیده می شود . او بقیه سال را در مکزیک درباره راه های ایجاد تحول در روش های معدن کاوی به گفت و گو پرداخت و به این مظور ضمن سخنرانی های متعددی که در دانشگاه علوم معدنی این کشور به عمل آورد ، توصیه های گوناگونی را ارائه داد . او سپس اقامت کوتاهی در هاوانا داشت و سپس به ایالات متحده آمریکا رفت . دراین کشور و هیدت همراهش مورد استقبال توماس جفرسون ، رئیس جمهور وقت قرار گرفتند . هامبولت از هجدهم ماه مه سال 1804 تا شش هفته در ایالات متحده اقامت داشت که سه هفته آن به عنوان مهمانی رسمی دولت در واشنگتن سپری شد . جفرسون علاقه ی زیادی نسبت به تحقیقات الکساندر هامببولت نشان داد و آنان درباره بهبود کیفیت حیات در آمریکای جنوبی به بحث پرداختند .

    هامبولت در روز نهم ماه جولای همان سال ایالات متحده را ترک کرد . ولی این توقف کوتاه اثری عمیق و پایدار بر علما و دانشمندان این سرزمین بر جای گذاشت .

 

جریان هامبولت

جریان هامبولت یا پرو ، یک جریان آب سرد اقیانوسی است که در امتداد سواحلب غرب آمریکای جنوبی به سوی شمال روان می شود و یکی از شاخه های اصلی جریان استوایی جنوبی را تشکیل می دهد .

جریان هامبولت از نزدیکی قطب جنوب منشا می گیرد و حدود 7 تا 8 درجه سانتی گراد سردتر از آب های هم عرض اقیانوسی است . این جریان باعث می شود تا هوای پیرامون آن سردتر شود و افت دما منجر به پدید آمدن بیابان ساحلی شیلی موسوم به صحرای آتاکاما و بیابان پرو شود .درمقابل ، مناطق کوهستانی دوردست در معرض شرایط پرباران و مرطوب قرار می گیرند . جریان هامبولت مواد مغذی مورد نیاز برای تغذیه و پرورش آبزیان را به میزان فراوان به سوی عرض های شمالی در می آورد و این امر منجر له رونق یافتن حیات دریایی در سواحل پرو و صنعت پرسود شیلات در این ناحیه می گردد .

در سال هایی که پدیده مرسوم به ال نینو در منطقه حاکم می شود . جریان هامبولت جای خود را به جریان آب های گرمی که از شمال به سوی جنوب روان می شوند ، می دهند و به دنبال آن همه چیز معکوس می گردد . جمعیت آبزیان و پرندگان دریایی به سرعت کاهش می یابد . مناطق بیابانی دستخوش باران های شدید می شوند و در مقابل ، مناطق پرباران کوهستانی خشک می شوند. گفته می شود که نابودی برخی از فرهنگ های کهن آمریکای جنوبی از جمله فرهنگ موچه و سایر تمدن های پیش از ورود کریستف کلمب ناشی از وقوع پدید ال نینو در زمان های باستانی بوده است .

 

ره آورد :

     زمانی که هامبولت به اروپا بازگشت تنها 35 سال داشت . او موفق شده بود تا در این سن تجربه یکی از بی نظیرترین سفرهای پژوهشی تاریخ را در کوله بار خود داشته باشد . اکنون مرحه بعدی کارهای او شامل تنظیم و تحلیل مجموعه عظیم اطلاعات جمع آوری شده آغاز می شد . او می دانست بخش اعظم ثروتش خرج این برنامه بزرگ شده است و از این پس می بایست بقیه توان خود را صرف جبران هزینه ها و تامین مخارج و انتشار دستاوردهای سفر کند .

    هامبولت ، ابتدا در پاریس اقامت گزید . و در موسسه ملی این شهر سخنرانی های متعددی ارائه داد و او سپس پست استادی دانشگاه برلین را پذیرفت و پس از بازگشت به زادگاه خود به عضویت آکادمی علوم پروس درآمد .

    پادشاه مقرری بزرگی را که بدون هیچ مسئولیتی به وی تعلق می گرفت ، در نظر گرفت . در واقع الکساندر فون هامبولت از نخستین دریافت کنندگان این جایزه دولتی بود و بعدها آلبرت انیشتین آخرین دریافت کننده آن گردید .

     الکساندر که اکنون بنیه مالی خود را تقویت کرده و به امور خویش سر و سامانی داده بود ، مجددا راهی پاریس شد و به تکمیل تحقیقات خود همت گارد . با پایان این کار او به برلین بازگشت و در ماه مه سال 1827 وارد خدمت دولتی گردید .

 

                                alexander von humbolt

 

     در فاصله نوامبر سال 1827 تا آوریل 1828 ، وی موفق به ارائه 61 سخنرانی در دانشگاه برلین شده بود که این سخنرانی ها اساس تالیف دو جلد از مجموعه 33 جلدی کتاب های او با عنوان << سفر به آمریکا >> قرار گرفتند . چهار جلد از این کتاب به شرح مدارک نجوم و جغرافیا ، شانزده جلد به گیاه شناسی و یک جلد به جغرافیای گیاهی ، دو جلد به آناتومی مقایسه ای جانوران و جانورشناسی و ده جلد به جغرافیای عمومی و یادداشت های سفر اختصاص یافته اند . تمامی مجلدها به نحو ماهرانه ای تصویر پردازی شده و شامل بهترین نقشه های تهیه شده تا آن روزگار بودند . پنجاه هنرمند نقاش کار تهیه تصاویر کتاب ها را بر عهده داشتند که خود الکساندر به نحو دقیق بر فعالیت آن ها نظلرت داشت .

    تاکید عمده << سفر به آمریکا >> برکارهای گیاه شناسی بود . بیش از نیمی از 8 هزار گونه معرفی شده در کتاب جدید بودند و پیش تر هرگز کسی آن ها را نمی شناخت یا چیزی از آن ها ثبت نشده بود . چاپ همه مجلدهای این مجموعه 30 سال به طول انجامید و هیچ گاه واقعا پایان نیافت . تنها بخش کامل آن قسمت مربوط به گیاه شناسی بود و تنها یک سوم شرح سفر تکمیل شد .

     در سال 1834 الکساندر کار نگارش کتاب کاسموس را آغاز کرد .

     در فاصله سال های 1845 تا 1858 جلد یکم از این مجموعه چهارجلدی با عنوان کامل << کیهان – طراحی شرح جهان فیزیکی >> در شهر اشتوتگارت به چاپ رسید و جلد پنجم آن تا پس از مرگ مولف انتشار نیافت .

     الکساندر فون هامبولت در ششم ماه مه سال 1859 در برلین از دنیا رفت و در اسچلوز واقع در تگل به خاک سپرده شد . دست نوشته های این مرد بزرگ در سراسر جهان پراکنده اند ولی متعلقات او در آتش سوزی یکی از انبارهای بزرگ لندن از بین رفت . از میان کارهای وی تنها یک چاپ کامل در کتابخانه ای واقع در آلمان باقی مانده است .

    با مرگ الکساندر آخرین تلاش برای ارئه دیدگاهی جامع ار علم در چارچوب << فلسفه طبیعی >> به پایان رسید . آنچه تا به اکروز از دیدگاه های وی باقی مانده است دلالت بر این اندیشه دارد که هدف علم بهبود شرایط زیستس آدمیان می باشد و یادگاری های مردی که پژوهش های علمی را به مسیری جدید سوق داد ، مناطق و پدیده های فراوانی هستند که در جای جای جهان به افتخار او نام گذاری شده اند .

چارلز دیکنز

Charles Dickens



(1812-1870) Charles Dickens

is considered to be one of the greatest English novelists of the Victorian period. Dickens's works are characterized by attacks on social evils, injustice, and hypocrisy.

Charles Dickens was born in Landport, Hampshire on February 7, 1812. His father was a clerk in the navy pay office, who was well paid but often ended up in financial troubles. In 1814 Dickens moved to London, and then to Chatham, where he received some education. He worked in a blacking factory, Hungerford Market, London, while his family was in Marshalea debtor's prison in 1824).

In 1824-27 Dickens studied at Wellington House Academy, London, and at Mr. Dawson's school in 1827. From 1827 to 1828 he was a law office clerk, and then worked as a shorthand reporter at Doctor's Commons. He wrote for True Son (1830-32), Mirror of Parliament (1832-34) and the Morning Chronicle (1834-36). He was in the 1830s a contributor to the Monthly Magazine, and The Evening Chronicle and edited Bentley's Miscellany. In the 1840s Dickens founded Master Humphry's Clock and edited the London Daily News.

Dickens's career as a writer of fiction started in 1833 when his short stories and essays appeared in periodicals. His Sketches By Boz and The Pickwick Papers were published in 1836.In the same year he married the daughter of his friend George Hogarth, Catherine Hogarth.

The Pickwick Papers were stories about a group of rather odd individuals and their travels to Ipswich, Rochester, Bath and elsewhere. Dickens's novels first appeared in monthly installments, including Oliver Twist (1837-39), which depicts the London underworld and hard years of the foundling Oliver Twist, Nicholas Nickelby (1838-39), a tale of young Nickleby's struggles to seek his fortune, and The Old Curiosity Shop (1840-41).

Among his later works are David Copperfield (1849-50), where Dickens used his own personal experiences of work in a factory, Bleak House (1852-53), A Tale Of Two Cities (1859), set in the years of the French Revolution and Great Expectations (1860-61)

From the 1840s Dickens spent much time traveling and campaigning against many of the social evils of his time. In addition he gave talks and reading, wrote pamphlets, plays, and letters. In the 1850s Dickens was founding editor of Household Words and its successor All the Year Round (1859-70). In 1844-45 he lived in Italy, Switzerland and Paris. He gave lecturing tours in Britain and the United States in 1858-68.

From 1860 Dickens lived at Gadshill Place, near Rochester, Kent. He died at Gadshill on June 9, 1870. The unfinished mystery novel The Mystery Of Edwin Drood was published in 1870